رفتن به نوشته‌ها

عالم مسیحی و تبار یهودی بانکداری

یهودیان اروپا که روزگاری معاش خود را از راه زراعت و صنایع دستی تأمین می کردند، تا قرن نوزدهم به جماعتی با گرایشهای سوداگرانه فزاینده تبدیل شدند و در میان اشتغالات سوداگرانه آنان وام دادن پول دست بالا را داشت. مجموعه ای از عوامل یهودیان را به داد و ستد پول سوق داد و این عمل را برای ایشان نسبتاً جذاب نمود. کلیسایی که دغدغه اش جمع آوری عشریه مذهبی از زمین بود، یهودیان را از پیشه زمینداری کنار گذاشت زیرا اگر یهودیان صاحب زمین می شدند عشریه ای هم برای کلیسا در کار نمی بود. رشد اصناف در اواخر قرون وسطا باعث شد یهودیان به واسطه سیاستهای انحصارگرایانه ای که عضویت در اصناف را به مسیحیان محدود کرده بود از حِرَف و صنایع نیز بیرون رانده شوند. ناامن شدن اقامتگاههای یهودی به دلیل اتکای آنها به صرف مدارای اشراف و پادشاهان مسیحی باعث شد که یهودیان به داراییهای منقول به ویژه جواهرات و فلزات گران بها جذب شوند. یعنی آن نوع از دارایی که میتوانست به آسانی پنهان و منتقل شود. همچنین یهودیان، من غیر مستقیم به دلیل باورهای مذهبی خود که در آن مطالعه مؤمنانه تورات بالاترین اهمیت را داشت، به تجارت به طور عام و وام دادن پول به طور خاص گرایش پیدا کردند. تأمین معاش از راه تجارت نسبت به امرار معاش از راه کشاورزی یا صنعتگری زمان بیشتری را برای پرداختن به این گونه اشتغالات ارزشمند باقی میگذاشت. افزون بر این، از آنجا که یهودیان به رغم پراکندگی در گستره عظیم اروپا و آسیا یک آئین نامه حقوقی مشترک و یک زبان تکلم مشترک داشتند، در موقعیتی قرار گرفته بودند که میتوانستند به عنوان تاجر و بازرگان در اطراف و اکناف مناطقی گسترده فعالیت کنند.

نقش ویژه یهودیان به عنوان وام دهندگان پول از یک سو آنان را به عصای دست مراجع قدرت سیاسی که با آنان مدارا و از آنان محافظت می کردند تبدیل کرده بود و از سوی دیگر انزجار بخشهایی از جماعت مسیحی را نسبت به آنان برانگیخته بود. یهودیان غالباً نیازهای اقتصادی، به ویژه نیازهای اقتصادی پادشاهان را برآورده می کردند. پادشاهانی که یهودیان برایشان من غیر مستقیم تحصیلداران مالیاتی بودند. در اروپای قرون وسطا طبقه نجبا و روحانیان از مالیات دادن به شاه معاف بودند. این گروهها از یهودیان ساکن در قلمروهایشان وام میگرفتند و دیونشان را با بهره های بالا پرداخت میکردند. بخش اعظم پولی که یهودیان از این طریق جمع می کردند از خرانه شاهی سر در می آورد. آن هم از طریق بستن مالیاتهای شاهی بر جمعیت یهودیان یا از طریق مصادره اموال آنان به شیوه های گوناگون.

بدین ترتیب وام دهندگان یهودی مانند یک اسفنج عمل میکردند آنان پول اقشار معاف از مالیات را به خود جذب می کردند و سپس خود به وسیله پادشاهان چلانده می شدند. نرخ های بهره ای که یهودیان تعیین می کردند منطبق با کمیابی سرمایه در اقتصاد قرون وسطا و ریسک های بالایی بود که وام دهندگان یهودی باید می پذیرفتند؛ آنان کسانی بودند که طلب هایشان غالباً در زیر فشار عامۀ مردم منتفی اعلام می شد و دارایی هایشان نیز غالباً مصادره می گشت. این نرخ های بهره که مطابق با معیارهای امروزی بالا به نظر میرسد غالباً بین ۳۳ تا ۶۰ درصد در سال در نوسان بود. این چنین در دنیای مسیحیت غربی تصویر تجارت پیوندی نزدیک با تصویر فرد یهودی داشت. کسی که طمّاع بود و به عنوان فردی غیرخودی و آواره می توانست در فعالیتی به نفرت انگیزی وام دهی پول وارد شود و این همه از آن جهت امکان پذیر بود که او فردی ورای جمعیت باورها و عقاید مشترک بود.

در کشورهای کاتولیک رباخواری تا قرن هجدهم میلادی به لحاظ قانونی، چه قانون شرعی و چه قانون مدنی، محکوم بود و حتی بعد از آن نیز همچنان تقبیح می شد. در سال ۱۷۴۵ پاپ بندیکت چهاردهم در فرمان خود مجدداً بر قانون منع وام دهی در ازای بهره صحه گذاشت و مدتها پس از آن در سال ۱۸۹۱، در فرمان پاپی متعلق به لئوی سیزدهم رباخواری سیری ناپذیر محکوم اعلام شد و در پیوند با حرص و طمع قرار گرفت. در فرانسه رباخواری تا اکتبر ۱۷۸۹ برابر قانون، نوعی بزه دانسته می شد. مدتها بعد از نهضت اصلاح دین رباخواری در میان متألهان پروتستان نیز عملی ننگین به شمار می آمد. لوتر از حیث تفکر اقتصادی آن گونه که در کتاب موعظه ای بلند در باب رباخواری به سال ۱۵۲۰ و رساله ۱۵۲۴ او با عنوان در باب بازرگانی و رباخواری آمده منتقد سرسخت تجارت به طور عام و تجارت بین المللی به طور خاص بود و در محکوم کردن عمل وام دهی پول از شریعت شناسان هم سختگیرانه تر عمل می کرد. جان کالوین به مخالفت با دیدگاه اسکولاستیکی درباره پول به عنوان امری سترون برخاست و وام دادن پول با یک بهره ثابت ۵ درصدی که حداکثر نرخ بهره بود را جایز شمرد. اما همچنان منتقد سرسخت کسانی که وام دادن پول شغلشان بود باقی ماند و آنها را از شهر ژنو بیرون راند. کلیسای اصلاح دینی شده هلند نیز سیاستی مشابه را در پیش گرفت. یعنی یک بهره حداکثری ثابت را مجاز اعلام کرد و همزمان تا اواسط قرن هفدهم از ورود بانکداران به درون امت واحده مسیحی جلوگیری کرد. با این حال چه وام دادن پول در ازای بهره در نظر غیرقانونی باشد و در عمل با آن مدارا شود، آنگونه که کشورهای کاتولیک میبینیم و چه در نظر و عمل تا حد معینی قانونی باشد آنگونه که در کشورهای پروتستان شاهد آنیم نفرت از تداعیهای معمول رباخواری و پیوند آن با یهود همچنان باقی ماند. سر فرانسیس بیکن در رساله خود با عنوان در باب رباخواری (۱۶۱۲) توصیه کرد که همۀ رباخواران باید عرقچین هایی به رنگ نارنجی سوخته بر سر بگذارند چون آنان یهودیگری می کنند. در سرزمینهای ژرمنی به کسانی که در کار رباخواری بودند لقب “يهودیان مسیحی” داده بودند.

در پس محکومیت سوداگران و وام دهندگان پول این فرض نهفته بود که تنها کسانی واقعاً کار می کنند و مولدند که در حین کار عرق بریزند. بیشتر مردم اصلاً نمی توانستند تصور کنند که چه بسا با تخصیص منابع در یک مکان بخصوص و نه در هر جا به یک فرد خاص و نه به هرکس و بر روی یک کالای خاص و نه بر روی هر کالا تولید افزایش یابد. ارزش اقتصادی گردآوری و تحلیل اطلاعات ورای افق فکری بیشتر کسانی بود که از راه کار کردن بر روی زمین ارتزاق می کردند یا پیشۀ یدی داشتند. ایده داد و ستد و حتی بیش از آن ایده وام دهی پول به عنوان عملی غیرمولد غالباً مصداق زندگی انگلی دانسته می شد. در کتاب Oceana، نظریه پرداز سیاسی قرن هفدهم انگلستان جیمز هَرینگتن، هشدار داده بود که “یهودیان مردمانی هستند که شیره ای را که حیات بخش اعضای طبیعی و مفید جامعه است می مکند.” غیر طبیعی، بی فایده، انگلی: اینها صفاتی بود که حتی برخی از متفکران نیز در وصف تجارت به کار می بردند.

[برشی از کتاب ذهن و بازار اثر جری مولر]

منتشر شده در تاریخ

اولین باشید که نظر می دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Free Web Hosting